دوگانه توليد فرهنگي در جامعه امروز
رضا دبيرينژاد
رضا دبيرينژاد
همواره توليد فرهنگي وابسته به ابزار فرهنگي بوده كه ميتوان اين ابزار را هم در مسير توليد آثار در نظر گرفت و هم در دسترسي جامعه يا مخاطبين به آثار فرهنگي. از اين رو نهادها يا سازمانهاي فرهنگي و هنري همواره در اين دو زمينه نقش ايفا كردهاند يا مالكيت و امكان توليد محصول فرهنگي را در اختيار داشتهاند و يا قدرت در دسترس قراردادن آثار فرهنگي را براي عموم داشتهاند براي همين نهادها براي حفظ جايگاه و اثربخشيشان سعي كردهاند ابزار توليد را در اختيار بگيرند و يا مجراي توليد فرهنگي را از دروازههاي فيزيكي خودشان قرار دهند كه شامل تسهيلات، مجوزها و يا مكانهاي عرضه شده است. در واقع اين جايگاه و كاركرد برابر با تصور و حتي توقع ما از سازمانهاي فرهنگي شده است به گونهاي كه همواره توليدات فرهنگي جامعه با توليدات و كاركردهاي اين سازمانها يكسان بوده است. اما وقتي به توليد فرهنگي و هنري در جامعه امروز ايران نگاه ميكنيم شاهد دو سيستم و فرآيند توليد هستيم. يك سيستم شامل نهادها و سازمانهايي است كه متولي فرهنگي دانسته ميشوند و بنا به سنت و پيشينه وظيفه توليد فرهنگي دارند.
اما اين نهادها كه در ادوار مختلف كثرت يافته و در اين كثرت گاه رقيب يكديگر شدهاند، از سوي ديگر با تغيير ابزارهاي توليد و دسترسي به توليدات مرجعيت اين نهادها در فرآيند توليد فرهنگي از دست رفته است،ديگر فيلمسازان نياز به اجاره دوربين و تئاتريها به اجاره سالن اصلي يا حتي نياز به سالن كنسرت نيست و بسياري موارد كه شكل توليد فرهنگي را عوض كرده است، اما اين نهادها براي حفظ حيات خود بر همان نقشها و كاركردها ماندهاند. همچنين بايد اضافه كرد كه اين نهادها در مسير پيش آمده فربه شدهاند و در اين فربهشدگي دچار چالشهاي حياتي و ساختاري شدهاند از اين رو بيشتر به خود پرداختهاند و در يك مسير تكرار بر همان عادتهاي پيشين ماندهاند و آنقدر مشغول رتق و فتق جاري خود هستند كه تواني براي توليد ندارند و نتوانستهاند خود را با تغييرات روز هماهنگ سازند.
در حالي كه تغييرات مسير خود را رفتهاند چنان كه ديگر توليدكنندگان براي توليد نيازمند ابزار دست و پاگير پيشين نيستند و يا حتي براي توزيع و عرضه نيز نيازمند امكانات گذشته نيستند چنان حلقههاي توليد كوچكتر و حتي شخصيتر شده است كه براي اين توليدهاي كوچك و عرضههاي بدون مرز ديگر نيازي به مجوزهاي گذشته نيست چرا كه اهالي فرهنگ ميتوانند به راحتي توليدات خود را منتقل كنند و يا از نقاط مختلف جهان و فراتر از مرزها در كنار هم قرار گيرند و به توليد بپردازند. از اين رو امروزه با سيستم دومي در حوزه فرهنگ روبرو هستيم كه وابستگي و نيازمندي به نهادهاي رسمي ندارد و در شكلهاي فردي و يا غيررسمي به توليد ميپردازد و حجم توليدات آنها رو به فزوني است، آنقدر كه در سالهاي اخير بيشترين توليد فرهنگي و حتي توليدات اثرگذار در همين سيستمهاي غيررسمي شخصي و خصوصي شكل گرفتهاند. در اين سيستم فرهنگي غيررسمي (غيرسازماني) كه امروزه به نوعي به دليل قدرت بخش خصوصي و همچنين قدرت رسانههاي جديد پذيرفته شدهاند، كثرت يافتهاند و اثربخشي بيشتري دارند ويژگيهاي خاص خود را هم دارند كه نه تنها آنها را از سيستمهاي رسمي متمايز ساخته بلكه ميتوان شاهد تاثيرات آنها بر عملكرد نهادهاي فرهنگي رسمي هم بود. از اين رو امروزه ما شاهد دو نوع سيستم در فضاي فرهنگي جامعه ايران هستيم كه نه تنها در كنار هم هستند بلكه شاهد تقابل آنها هم هستيم به ويژه آنكه نهادهاي فرهنگي رسمي در قدرت يافتن توليدات غيررسمي (غيرسازماني) احساس تضعيف جايگاه خويش كرده و سعي دارند با شيوههاي گذشته به كنترل آنها اقدام كنند اما چابكي و خلاقيت سيستم غيررسمي (غيرسازماني) و گستردگي آن از يكسو و فربهشدگي سيستمهاي رسمي و پايبندي آنها به سنتهاي فرهنگي گذشته سبب شده است نتوانند كنترل لازم را انجام دهند. بايد پذيرفت كه اين دوگانه سيستمي واقعيت فرهنگي امروز ما است.